مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در وجــود تــو جـــود را دیــدم جـلــوه هــای سـجــود را دیــدم تـشـنـه بـودم تو را صـدا زدم و مــهـــربــانـــی رود را دیــــدم در نـگــاه تـو فــصـــل بـــارانِ آســـمـــان کـــبـــود را دیـــــدم تــو جـــواد الائـــمــه ای حـتـی در نـــبــود تــو بـــود را دیــدم دست هایت سخاوت محض است با تو فـیـض شـهــود را دیــدم بـا نـگــاهـی به آســمــان بـلـنــد پـیـش پـــایت قــعــود را دیــدم حـضـرت عـشق دست جود خدا یـا عــلــی اکــبــر امــام رضـــا دل شکـسته، دعـا که می خواهد گـریـۀ بی صــدا که می خـواهد گریه کردن برای تو خوب است ور نه این گریه را که می خواهد؟ هر کـرم خـانـه ای که بـاز شـود لا اقـل یک گـدا که می خواهد؟ حــرمـت را خــدا به عـــالم داد تا بـبـیـنـد شـفـا که می خـواهد؟ از روی گـنـبـد تـو جـــار زدنـد فـیـض بی انتهـا که می خواهد؟ تـا زمـیــن، کـاظــمیــن را دارد جـنـت کـبـریـا که می خـواهـد؟ مــن گـــدای دخــیــل تـا ابــــدم راه بــاب الـــجـــواد را بـــلــدم چـشم هایت هـمین که تـر می شد خـون لـب هات بـیـشـتـر می شد هـمـسـرت هـم سـرت بـلا آورد هـم بـرای تـو درد سـر می شـد شک ندارم که استخوانت سوخت بـدنـت داشت شـعـله ور می شد کـاش جـای صـدای بی اثـــرت زهـر جانـسـوز بـی اثـر می شد صورتت روی خاک و در نظرت یـاد گـودال جــلـوه گـر مـی شـد شکرحق روی نی سر تو نرفت چکمه ای روی پیـکـر تو نرفت آسمانی به خاک و خون که تپید رنگ خون شد محاسن خورشید خــنــجـــری آمـد و زبـانــم لال سخـنش را چه ظـالـمـانه بـرید لاطـمات الـخـدود یک طرف و آن طرف شمر داشت می خندید بـعـد از آن ضـربه ی دوازدهـم بـدنــی مـثـل بــیـد می لــرزیــد خواهرش ناله زد ولیک چه سود خـنـجـر شـمـر کاش کهـنه نبود |